مرا هزار امید است و هر هزار تویی! شروع شادی و پایان انتظار تویی بهارها که ز عمرم گذشت و بیتو گذشت چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی شهاب زودگذر لحظههای بوالهوسی است ستارهای که بخندد به شام تار تویی جهانیان همه گر تشنگان خون مناند چه باک زانهمه دشمن چو دوستدار تویی دلم صراحی لبریز آرزومندی است مرا هزار امید است و هر هزار تویی “سیمین بهبهانی” بخوانید, ...ادامه مطلب
مشنو اي دوست که غير از تو مرا ياري هست يا شب و روز بجز فکر توام کاري هست به کمند سر زلفت نه من افتادم و بسکه به هر حلقه موييت گرفتاري هست گر بگويم که مرا با تو سر و کاري نيست در و ديوار گواهي بدهد کاري هست هر که عيبم کند از عشق و ملامت گويدتا نديدست تو را بر منش انکاري هست صبر بر جور رقيبت چه کنم گر نکنم همه دانند که در صحبت گل خاري هست نه من خام طمع عشق تو ميورزم و بسکه چو من سوخته در خيل تو بسياري هست باد خاکي ز مقام تو بياورد و ببرآب هر طيب که در کلبه عطاري هست من چه در پاي تو ريزم که پسند تو بودسر و جان را نتوان گفت که مقداري هست من از اين دلق مرقع به درآيم روزيتا همه خلق بدانند که زناري هست که نه مستم من و در دور تو هشياري هست عشق سعدي نه حديثيست که پنهان ماداستانيست که بر هر سر بازاري هست*سعدي*, ...ادامه مطلب